گزارش

اسکیت‌سواری در قصر


همشهری آنلاین- سحر جعفریان‌عصر:همه‌شان سال‌هاست که حسابِ جمعه‌ها را از باقی روزهای هفته جدا کرده‌اند؛ آن چنان که حتی اگر خسته درس و مدرسه یا کار و بار باشند یا حتی هوا، همراهی نکند و آفتاب داغ تابستان، عرق‌شان را به شُره اندازد و سرمای استخوان‌سوز زمستان، پتو پیچ‌شان کند، باز هم جمعه برایشان نیست! از این‌رو، سر صبح آخرین روز هر هفته که خواب، بسیاری را می‌بَرد و شهر به شکلِ دلپسندی ساکت و خلوت می‌شود لقمه‌های گازی صبحانه را خورده یا نخورده، کیف‌های پُر و پیمان‌شان از فلاسک چای تا تنقلات رژیمی را می‌زنند زیر بغل ومی‌روند حوالی نخستین زندان تهران که حالا باغ‌موزه‌قصر است. با پاهای فرو کرده در بوت و چکمه‌ اسکیت‌های کفشی از هر مسیربه میان باغ‌موزه می‌رسند و خیلی زود گِردِ مربیان خود که حُکم و مدال‌های فراوان از قهرمانی کشوری دارند به چرخیدن درمی‌آیند و هیاهویشان نیز در همهمه موزیکی پُرانرژی می‌پیچد. جمعه‌ها برای این اسکیت‌سواران که برخی‌شان در پی تندرستی و تناسب‌اندام‌اند و برخی دیگرشان هم خیالِ اجرای حرکات نمایشیِ لایک‌خور در شبکه‌های مجازی دارند، تعطیل نیست.

اسکیت‌سواری در قصر
عکاس: محسن صیادی

اسکیت‌سوارانی که جمعه‌ها به زندان می‌روند

اگرقریب به یک قرن پیش اینجا دست و پای دزد و قاتل به بند و زنجیر می‌کردند حالا اسکیت‌سواران در آن یا دست در دستِ دوستان خود دارند مانند سمیرا و ناهید و مریم که هر ۳ جوانند و دانشجو و یا هم‌پا خانواده‌هاشان می‌آیند مانند دِلوینِ کوچک که دَوَران شدن با چرخ‌های روانِ اسکیتِ صورتی‌اش را به خوابِ نازِ صبحگاه جمعه ترجیح می‌دهد و همراه پدر و مادرش می‌شود. یکی از مربیان، شایان رمضان‌زاده است که به قدِ سر و حوصله و حُسن‌اخلاق که در آموزش دارد سختگیر نیز هست: «حتی برای استراحت هم اجازه ندارید پاتون رو از بوت یا چکمه اسکیت‌هاتون بیرون بیارید…طوری بهشون عادت کنید که انگار قسمتی از پاهاتونه.» صدرای ۱۱ ساله میان حرف مربی که استاد صدایش می‌کنند، می‌دود: «حتی اگه بخوایم بریم سرویس بهداشتی؟» و استاد: «شما فعلا بندهای شلوارک محافظ لگنت رو سفت ببند…»

اسکیت‌سواری در قصر

اسکیت‌سواری کمی بعد از تاتی تاتی کردن

وَردستِ استاد، پسرِ نوجوانش، علی‌رضا فرمان‌بَری می‌کند که معمولابا شروع کلاس، دکمه پخش اسپیکر را فشار می‌دهد تا زیر صدای پدرش در آموزش، کمی هیجان شنیده‌شود. علی‌رضا که از ۳ سالگی یا به‌قول خودش کمی بعد از تاتی کردن، اسکیت پا کرده و بر سکوی اول تا سوم مسابقات بسیاری ایستاده، حالا حاشیه کلاس‌های پدر و گاهی هم کلاس‌های عمویش که در بوستانی دیگر همان حوالی برپا می‌شود، به میان کُنج‌های دِنج و ایمن سُر می‌خورد تا حرکات نمایشی و بیشتر اسپایرال اجرا کند. او، متعادل به اطراف می‌چرخد و یکی از دوستانش هم ویدیو می‌گیرد.

اسکیت‌سواری در قصر

ناشیانه‌هایی از ۱۸۰ به ۴۰ و فرود به سقوط

کمی بعد از گرم شدن بدن اسکیت‌سواران، در حالی که ضربان قلب و سرعت گردش خون‌شان افزایش یافته به خط می‌شوند تا برای دقایقی کم و کوتاه، سیت باز و بسته را تمرین کنند. مانِلی نیز کنار مادرش که از فِریمِ اسکیت بِرندش پیداست، کهنه‌کار است به خط شده. آن سوتر بالای چند پله، تعدادی از پسربچه‌های اسکیت‌سوار از گروه جدا مانده و به بازیگوشی مشغولند. یکی‌شان نوید است که شرط بسته با پاهایی باز به قاعده ۱۸۰ درجه از روی همان چند پله بپرد. پرید اما با پاهایی باز به قاعده کمتر از ۵۰ درجه و فرودی که بیشتر، سقوط بود. در این وقت، سمیرا و دوستانِ هم‌دانشکده‌ای‌اش نیز به اجرای حرکت عقربه‌ای به قدرِ ربع و نیم پرداخته‌اند که البته چون مبتدی‌اند بر جای چرخیدن به اندازه هر ربع و نیم ساعت، ناشیانه به قدرِ۲۰ و ۴۰ دقیقه می‌چرخند!

اسکیت‌سواری در قصر

اسکیت‌سوارِ پیر، ترمز خراب و صندلی دونفره

جای موسی اسکیت‌سوارِ پیر، این جمعه خالی‌ست. سراغش را بازنشسته‌هایی می‌گیرند که اغلب از دور و نزدیک برای گذران صبحگاه جمعه یا انجام چند فعالیت‌ سبک هوازی به باغ‌موزه‌قصرآمده‌اند. یکی از بازنشستگانِ نشسته بر نیمکت متوجه نقصِ اهرم ترمز اسکیتِ پویا که خیز برداشته برای اجرای حرکت فرشته می‌شود. پیش از آن که دیر شود به او اطلاع می‌دهد. پویا هم در حالی که پای راستش را از اسکیت (اهرم ترمز فقط در اسکیتِ سمت راست تعبیه می‌شود) بیرون کشیدهزیر لب از شانس بَد و گرانی تعمیرِ اسکیت، ناله می‌کند. دقایقِ پایانی کلاس، استاد پیِ داوطلبی برای اجرای چند حرکت نمایشی دو نفره از جمله قفل، پروانه، صندلی و باله دونفره است و آن داوطلب هم کامران.



منبع:همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا