شیمی درمان اینجا از جنس مهربانی است
همشهری آنلاین– رابعه تیموری:از این تصمیم او همبازی اش ذوقزده میشود: «رگههایی از امید در ذهن آرین جوانهزده!» همبازی آرین همسن و سالش نیست، برای درمان هم به محک نیامده، او یکی از داوطلبانی است که گاه و بیگاه کفش و کلاه میکنند و برای همبازی شدن با آرین و دیگر کودکان مبتلا به سرطان به محک میآیند تا در قالب بازیهای هدفمند امید به بهبودی و سلامتی را در این کودکان زنده کنند. بازی درمانی جزئی از هفت خوان پرچالش و نفسگیری است که در موسسه خیریه محک برای رهایی کودکان از درد سرطان طی میشود و داوطلبان و نیکوکاران بسیاری در پیمودن این هفت خوان کادر درمانی محک را همراهی میکنند:
مراجعان این بیمارستان سکوت نمیکنند!
اینجا از تصویر دختربچه خوشرویی که در همه بیمارستانها مراجعان را دعوت به سکوت میکند خبری نیست و صدای گریه و خنده بچهها که در لابی پیچیده، بیمارستان محک را به مهد کودکی متفاوت شبیه کرده است. بیماری یاشار را تومور ساقه مغزی تشخیص دادهاند، اما بیخبر از هول و ولایی که این خبر در دل پدر و مادر انداخته مشغول بازی قایم باشک با علی است. علی از وقتی زبان باز کرده به سرطان خون مبتلا شده و امروز که برای آخرین جلسه شیمی درمانی اش به محک آمده تا جشن تولد ٨سالگی اش چندان نمانده. درحالیکه پدر و مادر مراحل پذیرش را انجام میدهند، علی و یاشار از اتاق بازیبخش پذیرشسر درآوردهاند. یکی از دختران جوانی که با راهنمایی روانشناس بیمارستان مشغول تدارک بازیهای سرگرم کننده برای آرین هستند، در رشته مهندسی برق یکی از دانشگاههای معتبر کشور تحصیل میکند و دیگری چندان نمانده که دفتر وکالتش را تاسیس کند، اما وقتی با آرین همبازی میشوند باید همه عناوین و موفقیتهایشان را کنار بگذارند تا بتوانند همبازی نگران و بیمارشان را خاطرجمع کنند که فقط چند ماه کچل میماند و دوباره موهای فرفری خرمایی رنگش انبوهتر از حالا روی سرش سبز میشوند. مجاب کردن آرین کوچولو برای تحمل درد سوزنهای رگگیری و آنژیوکتهای چغر هم کار آسانی نیست که روانشناسان پرحوصله اتاق بازی از پس آن برمی آیند!
نقلهای مادرانه
والدین علی و یاشار که برای بردنشان میآیند، بچهها راضی و ناراضی با آنها همراه میشوند. پدر و مادر یاشار آرامتر به نظر میرسند. انگار روانشناسان بیمارستان با گفتن از بهبودی و سلامتی ١٨ هزار کودکی که تا امروز در محک درمان شدهاند، توانستهاند به آنها قوت قلب بدهند. مادران کسانی مانند حسین، هیوا و امیر هم با آن که از علم روانشناسی سر در نمیآورند، اما در قالب گروه مادران داوطلب محک کنار روانشناسان مرکز هستند و با تعریف داستان زندگی فرزندان بهبودیافته خود که حالا ورزشکارانی قهرمان، زوجهایی خوشبخت، دانشجویانی ممتاز یا محققانی صاحب نام شدهاند، پدر و مادر یاشار را امیدوار کردهاند که بعد از اینروزهای سخت، روزهای بهتری از راه میرسد. موقع وارد شدن به بخش باید علی از یاشار جدا شود و هرکدام در بخشهای جداگانهای بستری شوند. علی همه چم و خم استفاده از امکانات بیمارستان را یاد گرفته و وقتی خاطرجمع میشود که یاشار میتواند با تلفن مادرش به اینترنت وصل شود، با او برای بعد از گذراندن دوره ضعف و درد و بیحالی جلسه شیمی درمانی، قرار و مدار میگذارد تا با هم در یک بازی اینترنتی جانانه شرکت کنند. کودکان بستری در محک در دورههای پر از درد و بیرمقی شیمی درمانی و پرتودرمانی نمیتوانند در مدرسه حضور داشته باشند و معلمان داوطلبی که با موسسه همکاری دارند، برای آنها آموزشهای مجازی برگزار میکنند، اما تعدادی از بچهها مانند یاشار بازیگوش فقط در جلسات تدریس خصوصی معلمان داوطلب تن به مشقت درس خواندن میدهند و از اینترنت برای بازی حظ میبرند!
پا جای پای بزرگترها
در راهروی بیمارستان درحالیکه ترالی حامل تجهیزات درمانی بچهها اتاق به اتاق میچرخد و سرمهای خالی پای تخت بچهها را با سرمهای پر تعویض میکند، مژگان و سپیده هم با ترالی توزیع کتاب بهدنبال آنها راه افتادهاند و مانند بابا نوئل به بچهها کتاب هدیه میدهند. تختهای هیچکدام از بچهها خالی از کتاب نیست، اما مژگان در تبلیغ داخل ترالی آنقدر شور و هیجان به خرج میدهد که گوش همه بچهها تیز میشود و منتظر رسیدن ترالی کتاب به اتاقشان هستند تا از قافله کتابها جانمانند.
در همسایگی بیمارستان، بخش اداری خیریه محک قرار دارد که در یکی از اتاقهای آن هرمان و والدینش با کمک مددکاران مجموعه در تدارک جشنی غافلگیرکننده برای یاشار و دیگر کودکان بهمن ماهی محک هستند. والدین هرمان از داوطلبان گمنام محک هستند که در تامین هزینههای درمان کودکان و تهیه تجهیزات بیمارستان ماهیانه مشارکت میکنند و حالا که فرزندشان هرمان به سن نوجوانی رسیده میخواهد با هزینه جشن تولد مفصلی که هر سال برایش تدارک میدیدند، برای کودکان بهمن ماهی محک جشن تولدی شاد برگزار کند و با وارد شدن به جمع داوطلبان جوان موسسه پا جای پای پدر و مادرش بگذارد. هرمان میداند که بسیاری از مددکاران و حتی تعداد زیادی از کادر درمان محک مانند او جزء داوطلبان گمنام مجموعه هستند.
اینجا درددل آزاد است
جنبوجوشی که در داروخانه بیمارستان به چشم میخورد، با همه بخشهای بیمارستان و موسسه تفاوت دارد. اینجا از بچهها خبری نیست و پدر و مادرهایی که منتظر دریافت دارو هستند، بدون واهمه از نگاههای کنجکاو آنها سر درددلشان باز شده است. انگار سکوت و دامن نزدن به دلواپسیهای ریزودرشت والدین کودکان بیمار برای متصدیان داروخانه بهعنوان یک تکلیف اداری تعریف شده، ولی در تکاپویشان برای تامین داروهای مورد نیاز بچهها پیدا است که قیمتگذاری داروهای سرطان با نرخ ارز آزاد برای مسئولان محک به دغدغهای بزرگ تبدیل شده است. داروهایی که با نرخ ارز ترجیحی وارد نمیشوند، با همان نرخ سرسامآور به بیمارستان محک میرسد و بخش قابلتوجهی از کمکهای مالی داوطلبان و خیران موسسه صرف خرید این داروهای گرانقیمت میشود.
ثمره ٣ دهه همراهی
آراسب احمدیان؛ مدیرعامل موسسه محک؛ گرانی داروهای درمان سرطان و دیده نشدن محک در شمار مراکز درمانی نیازمند حمایت ویژه نظام درمان و سلامت را بزرگترین چالش موسسه مردمنهاد حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) عنوان میکند. او افزودن ٢ دستگاه پت اسکن به تجهیزات بخش رادیوتراپی بیمارستان را که امسال تهیه شده از دستاوردهای همراهی داوطلبان با محک ذکر میکند و میگوید: «تعداد این دستگاهها که امسال به ارزش ١۵٠ میلیارد تومان تهیه شده، در سیستم درمانی کشور بسیار محدود است و مجهز شدن بیمارستان به این امکانات ما را در درمان تخصصی کودکان بیمار کمک زیادی میکند.» او پشتیبانی محک از بخشهای درمان سرطان کودکان ٤١ بیمارستان دولتی را از فعالیتهای موثر این موسسه نام میبرد و میگوید: «حمایت داوطلبان از این خیریه مردمنهاد که در طول بیش از ٣ دهه و در قالب تامین هزینهها و کمکهای داوطلبانه مختلف انجام میشود باعث بهبودی ١٨ هزار کودک شده و ١٢ هزار و ۵٠٠ کودک هم در حال درمان هستند.»
بیشتر بخوانید:این ۴ اصل را درباره کودکان مبتلا به سرطان فراموش نکنید